ايده آليسم

سرزمين پارسيان

فرهنگ و گذشته آريایی

به نام پروردگار جان و خرد

ایده آلیسم :

کلمه ایده (idea) در اصل کلمه ای است یونانی که معانی مختلفی مانند شکل، ظاهر، نمونه و ... دارد. خود این واژه از لفظ یونانی دیگری به نام «ایده ئیو» که به معنای دیدن است، مشتق شده است.  اول کسی که این کلمه را در فلسفه و به عنوان اصطلاح فلسفی به کار برد، افلاطون بود که آن را به اعتبار یکی از معانی لغوی این واژه، یعنی نمونه و مثال، در مورد یک سلسله حقایق مجرد یا همان «مثل افلاطونی» استعمال نمود. در نظر افلاطون موجودات کثیر متغیر عالم محسوس، از روی «ایده ها» ساخته شده اند. افلاطون برای هر نوعی از انواع موجودات جهان، یک موجود مجرد عقلانی قائل بود که افراد محسوس یا همین موجوداتی که در جهان می بینیم، سایه و نمونه آن موجود و خود آن موجود، نمونه کامل افرادش است. حقیقت هر نوع را باید در آن موجود یافت. افلاطون این موجودات مجرد از ماده را که حقایق عالمند و تنها با سلوک عقلانی      می توان به آنها رسید، ایده خواند که مترجمین اسلامی آن را مثال ترجمه کرده اند. البته باید توجه داشت که وی منکر وجود افراد محسوس نبود، بلکه وجود آنها را متغیر و فانی می دانست. برخلاف موجودات جهان محسوس، ایده یا مثال دارای وجود لایتغیر و باقی است. در میان مسلمین، پیروان مکتب اشراق به این ایده های افلاطونی معتقد بودند.

طبق نظر افلاطون، ما نمی توانیم به موجودات جهان خارجی علم پیدا کنیم بلکه تنها آنها را با حواس درک می کنیم. ( چرا که میان ادراک و علم تفاوت وجود دارد. همه حیوانات ادراک دارند، اما علم ندارند.) علم به چیزی تعلق می گیرد که «کلی» و بیرون از زمان و مکان است و آن همان ایده یا موجود مجرد عقلانی است. به همین دلیل، افلاطون نخستین ایده آلیست خوانده می شود یعنی کسی که اصالت حقیقی محسوسات و موجودات جهان محسوس را نفی کرده و واقعیت اصلی را در جای دیگر می جوید. تا اواخر قرن هفدهم، ایده آلیسم (Idealism) تنها به همین مکتب، یعنی اعتقاد به مثل و ایده ها و یا به عبارت دیگر، اعتقاد به حقایق اصلی جهان که مستقل از ماده و دور از دسترس حواسند، گفته می شد. اما به تدریج معانی مختلفی پیدا کرد و هر مکتب فلسفی این اصطلاح را به معنای خاصی بکار برد. مثلا کانت به ایده آلیسمی معتقد بود که آن را ایده آلیسم استعلایی نام گذارد. امروزه معنی اصلی و شایع ایده همان تصورات ذهنی   ( اعم از حسی، خیالی یا عقلی) و ایده آلیسم به معنای مسلک کسانی است که تنها ایده و تصورات ذهنی را واقعی می دانند و به وجود خارجی جهان خارج و یا به عبارت دیگر به وجود جهان مستقل از ادراک قائل نیستند و قوه ادراک را چیزی بیش از تصورات مختلف که ساخته ذهن است، نمی دانند. برخی از ایده آلیست ها گام را فراتر نهادند و کلیه واقعیت های خارجی حتی وجود خود و علم به هر چیزی را انکار کردند که در یونان قدیم به سوفسطائی یا سوفیست مشهور شدند. در شماره بعد به انواع ایده آلیسم و افراد مشهور آن اشاره خواهد شد.

ایده آلیسم به معنای اصالت تصور در مقابل رئالیسم قراردارد که به معنای اصالت واقع

یا اصالت وجود خارجی موجودات جهان محسوس می باشد و ایده آلیست کسی است که جهان خارج از ذهن را منکر است.از ایده آلیست های مشهور یونان باستان می توان به پروتاگوراس و گرگیاس و از ایده آلیست های جدید به بارکلی و شو پنهاور اشاره کرد.

انواع ایده آلیسم :

ایده آلیسم را حداقل می توان در سه اعتبار در نظر گرفت:

الف) ایده آلیسم هستی شناختی: این نوع ایده آلیسم صور مختلفی دارد. تلقی افلاطون از اصالت عالم «ایده ها» و حالت سایه وار جهان محسوس نسبت به آنها، یکی از این صور است.تلقی اسقف برکلی (3571م) صورتی دیگر از ایده آلیسم هستی شناختی است که صبغه اومانیستی دارد و با آمپریسم پیوند خورده است.

ب) ایده آلیسم معرفت شناختی: این اعتبار از ایده آلیسم، شاید کاملترین صورت بیان خود را در نظریه «کانت» درخصوص «واهب الصور» بودن انسان به دست آورد. کانت ، صورت معرفت را امری عقلانی می دانست که برماده معرفت حاصل از تجربه حمل   می شد و بدینسان «نومن» یا حقیقت جهان، در پشت این صورت ها یا ایده های ذهنی القاء شده از طرف بشر، برماده معرفت حسی، پنهان می گردید. بدینسان ، کانت اگر چه به جهانی بیرون از آدمی اعتقاد داشت، اما تصویر «فنومن» (پدیدار) این جهان را حاصل صورت های ذهنی القایی آدمی می دانست و بدینسان دنیای ادراکی بشر را حاصل خودبنیادی عقلی او می پنداشت و این همان ایده آلیسم معرفت شناختی کانت است.

ج) ایده آلیسم اخلاقی: ایده آلیسم اخلاقی، به معنای اعتقاد داشتن به ایده ها و آرمان ها و حقایق اخلاقی ثابت و فضائل عقلانی یا متعالی است که زندگی بشر باید با آن ها منطبق باشد. انسان ایده آلیست، به لحاظ اخلاقی، به فضائل و رذائل وموازین ومعیارهای ثابت و مطلق واحکام جهانشمول اخلاقی وارزشی معتقد است و بنای رفتار فردی و جمعی خود را بر تطابق با آن ایده های اخلاقی قرار می دهد. ایده آلیسم اخلاقی، امکانی برای نسبی انگاری فراهم نمی آورد و انسان هایی آرمان گرا و اصول گرا و دارای شاکله های اخلاقی استوار تربیت می کند.



نگار شده در برچسب:ايده آليسم, هنگام بوسيله سرزمين پارسيان| |